اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

ویرانه

بدیدم خانه ای بر پهنه دشت

تعجب کردم از دیوار آن سخت

که دیوارش پلاسیده خمیده

نمای داخلش دیدم دو رنگ است

مقابل پنجره لعل و زمرد

میان درب آن طرحی قشنگ است

نمای ظاهری فاخر ز سنگ و

چراغانش همه از سیم و زر هست

بدیدم صحنه ای در داخل آن

که قلبم از تاثر چاک چاک گشت

سگی بر بام آن خانه نشسته

فضولاتش تمام بام پهن است

اگر فردی ندارد قد رعنا

نشاید که ببیند صحنه زشت

چو دیوارش بود پنهان و معیوب

به کوچکتر تکانی ترک برداشت

ز لعل و از جواهر بی نصیب است

اگر روزی بیاید لرزشی سخت

تمامش را کند تخریب و ویران

چرا که آن بود بی پایه و سست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد