اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

مداد شمعی

در دوازده رنگ شمعی های من
رنگ آبی از همه کوتاه بود
راز پرسید از برای چیست این؟
چون که رنگ خنده های ماه بود
زندگانی بهر این زخمی شده
پر ز درد و غصه و هم آه بود
چون که دیدی یک نشانی از نفس
او که روزی همدل و همراه بود
مژده ده بر من که جانم بر فدا
مژدگانی گیر روزی که میان راه بود
رنگ آبی بهر چه کوتاه گشت؟
چون که رنگ غصه های چاه بود