اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

کولی

اسم من آزاد است
فارغ از بند وبساط، مثل اسمم
در تمام دنیا
هر که از من بینی
در غریبی و به کنجی مانده
دیگران کولی مان پندارند
وای از کوتهی فکر دراویش
که جهان غمکده ای در نظر ایشان است
صوت و آواز قناری
نغمه جاری شدن
همچو چشمه
غم ز روی هر که انسان می زداید
و جهان لذت پنهان دارد
که دگر غمکده ای در نظر من نیست
باید زیست
چون سهراب
طور دیگر باید دید
لذت یاری یک درمانده
لذت خنده یک مظلوم
از همه زندگیت برتر نیست؟
بار دیگر خواهی
چون فرشته باشی؟
می گویم من
که فرشته
می خورد غبطه به تو
باز خواهی که نباشی انسان؟
همچو دیوان
خون آن دیگر
به سان کاسه آبی بنوشی؟
فکر کن باز
منتظر ایستاده
مادر پیر جهان
خواهی آزاده شوی
دستت ده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد