اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

باران

آرزو دارم که باران نم نم و با شرشر خود
کوچه را غسلش دهد
روز روشن در کنارم
ارغوان جان نسپرد
روزهای بی ستاره در غروب بی طلوع
رفت و رو کن کوچه ها را
گریه ای کن آشکارا
شب نشین کوچه ها باش
در غریو آشنایی
مرد بی هول و هراس
آید از سوی دیار
غربتش هم چو کتابم
روی تاقچه اتاقم
خواهد آورد ارمغانی از بهار
غچه های نوشکفته
مژده روزی دگر سر می دهند
گوش باش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد