اورگ سوزلری
صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشینداورگ سوزلری
صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیندآوای دل
آوای دل از کدام سوی برخواست؟
دیروز
شدم عاشق دیوانه رویش
امروز
تنفر به دل آمد ز هوایش
صد سال دگر اگر بماند زنده
صد جور دگر ز دل بر آید آوا
در کنج خیال ها
پنهان شده در گوشه قصری
این حس عجیب چیست در من؟
از غربت دل دلم عزادار است ...
پی نوشت: برای دیدن آدرس جدید و همه مطالب به وب سایت اورگ سوزی به نشانی http://urag-sozi.gigfa.com/ مراجعه نمایید.
Bengü - Gelen Seni Soruyor - Video
دانلود موزیک ویدیو جدید وبسیار زیبای Bengü با نام Gelen Seni Soruyor بدون تک تبلیغاتی
به حجم ۲۷ مگابایت دانلود کنید از:
rapidshare
uploaded
hotfile
پی نوشت: برای دیدن آدرس جدید و همه مطالب به وب سایت اورگ سوزی به نشانی http://urag-sozi.gigfa.com/ مراجعه نمایید.
تصمیم کبری خانم
تصمیم کبری خانم (به سبک کوکب خانم)
کبری خانم زن مریضی است. پاتوقش (۱) مطب های دکتر است. روزی نیست که حداقل دو دکتر را ملاقات نکرده باشد و یا پیش عطاری(۲) محل آقا رضا نرفته باشد. احیانا چنانچه این نشد، جمیله خانم فالچی (۳) محل میزبان کبری خانم است و از عوض همه نزدیکانش برای او فال می گیرد.
اولین باری که کبری خانم به مطب یک متخصص (۴) رفت، شکمش درد می کرد. یکی از زن های همسایه (همسایه اونوری) به او یک پزشک (۵) معرفی کرد؛ وی نیز بی درنگ برای ویزیت (۶) پیش آقای دکتر رفت آقای دکتر علت دردش را آپاندیس (۷) تشخیص داد. (ربطش بعهده دانشجو)
فردا که کبری خانم پیش زن اون یکی همسایه رفت و درباره مطب و مریضیش صحبت کرد، زنیکه به او خندید و گفت: بابا اینجور دکترا هم دانشگاهی آقای دکتر کردان هستند و اصلا تو باید پیش فلان دکتر که حرف ندارد و روزی شونصد مریض را مداوا می کند بروی تا او برایت نسخه (۸) بنویسد.
کبری خانم که در پوست خود نمی گنجید، با شادی زایدالوصفی گفت:وای! چه خوب شد که با تو در میان گذاشتم. اصلا همین فردا می روم پیش آقای دکتر تا من را معالجه کند.
زن گفت: نه خانوم! ایشان برای یک ماه بعد شماره می دهند!
...
بالاخره کبری خانم پیش دکتر رفت. در مطب حدود پنج نفر ایستاده بودند و همگی منتظر نوبت بودند. هر کس که بعدا می رسی اول از همه ویزیت می شد و اوضاع مشخص نبود!
بالاخره بعد از سه ساعت مریضی کبری خانم هم اینبار سادیسم (۹)! (بازم تشخیص به عهده خودتون) تشخیص داده شد.
فردا روز وی جلو زن همسایه کم نیاورده و گفت عجب دکتر باسوادی! عجب مطب منظمی! هزار نفر رفتند تو بدون اینکه حق کسی ضایع شود!!!
این داستان ادامه دارد ...
---------------------------------
متفرقات الشماره ها:
۱ - جایی که برای تفریح نمی روند! چون ایستادن بیجا مانع کسب است.
۲ - جایی که آزمایشات هسته ای بر روی مریضان با مخلوط کردن تصادفی چند نوع گیاه ملا دارویی اعمال می شود.
۳ - کسی که نمی تواند آینده را پیش بینی نکند! پس باید تلاش کند تا به حد اشباع برسد.
۴ - کسی که هفده سال درس خوانده ولی به جایی نرسیده! پس از روی ناچاری اماکنی را برای ملاقات مردم به اسم مطب باز می کند و پول های اضافی و غیر لازم مردم که کم مقداری هم نیستند را جمع آوری می کند.
۵ - کسی که می خواهد هر روز مردم مریض الحوال باشند تا بتواند قوت روزانه و نان شبش را بدست آرد. معمولا چندتا از آن برای یک نفر جواب نمی دهد ولی یک تایش برای چند نفر جوابگوست.
۶ - جمع کردن پول اضافی مردم با استفاده از عجایب صنعتی که به آن گوشی پزشکی گویند.
۷ - هر مریضی و درد ناحیه شکم که چیز دیگری تشخیص داده نشود!
۸ - نوعی از ورقه ی امتحانی که پشت ورقه آن پیشتر از رویش است و معمولا در آن داروهایی که داروخانه محل نتوانسته آنها را بفروشد و به اصطلاح عامیانه تر رو دستش مانده، نوشته می شوند.
۹ - مرضی عجیب که اکثریت شما یا به آن مبتلایید یا با مبتلایان به آن سروکله می زنید.
سلام!
با افتخار اعلام میکنم که با موفقیت به سیستم وردپرس انتقال پیدا کردیم و پست هایی انحصاری در وردپرس خواهیم داشت.
با همان آدرس اورگ سوزی:
شاید در آینده این وبلاگ حذف شود.
با تشکر از همراهی شما بازدیدکننده گرامی.
بچه که بودیم ...
بچه که بودیم، هی آخوند محل می گفت و کتابای دینی مدرسه می نوشتن: خدا زن و
فرزند انسان را مایه آرامشش قرار داده.
اون وقتا نمی فهمیدم معنیش چیه؟
اما حالا که یکم پخته تر شدم و فکر کردم، کم کم دارم می فهمم. اصلا فهمیدم
معنی واقعی آرامش چیه؟
می دونید به نظر بنده آرامش یعنی وقتی یه کسی تو
بیرون اعصابتو خرد کرد و نتونستی همونجا جوابشو بدی، اگه تمام درختای
باغتونو آفت زد، اگه از دست کسی دلخوری، اگه زورت به یکی نمی رسه، اگه ضامن
می شی و طرف قسطا رو به موقع نمی ده و از حقوقت کسر می شه، اگه ... و
هزاران اگه دیگر؛ اونوقت خیالت نباشه. اهل و عیال که تو خونه هستن و هر چی
بگی دم نمی زنن، پس یه کاری حرصتو سرشون خالی کن و دلتو صاف کن. اونوقت هم
دلخوریات پاک می شه، هم قسطی رو که دادی یادت می ره، همم زورت به یکی رسیده
و خوشحالی که طرفتو ناک اوت کردی، جون من این روش حال نمی ده؟ هم اعصابت
راحت شده و هم کارت شرعی بوده و اهل منزل باعث آرامشت شدن.
راستی یه کار
کوچیکم مونده، اینکه بی خیال وجدان. اگه عذاب وجدانم گرفتی یه لیوان آب
روش بخور تا ته! و یه نخ سیگار! وای ی ی ی ی!! چه حالی داد! ده سال دیگه یا
سرطان کبد می گیرم یا سرطان ریه! مشکلی نیست خونواده هستن و اون موقع حتی
چون ازم راضین، انتظار دارم تو سالمندان هم نبرن و ازم مراقبت کنن! فاز نمی
ده؟ وقت مردنم هم چه مردن راحتی! هم خودمو کشتم، هم وجدانو، هم خلاف شرع
که نکردم؟
راستی شما نظر بهتری ندارین؟
به بهانه جام جهانی
موضوع انشاء: از جام جهانی چه آموختید؟
ما آموختیم که در جام جهانی با وجود ۷۲ ملت، هیچ مشکلی در جایگاه تماشاگران پیش نمی آید و همه جنبه دارند و با شکست تیمشان به شکستن شیشه اتوبوس های مادرمرده روی نمی آورند.
آموختیم که همه جا هر روز به خاطر تک تک مسابقات جام یکسره تلویزیون شده بود و این شعار مه همه ایران را تلویزیون کنیم، جلوه خاصی به مملکت ما داده بود؛ طوری که هیچ کس نبود ایران را در مسابقات احساس نمی کرد.
ما آموختیم که در میان صدای وزولا هم می شود بازی کرد و با چندتا سوت و غیره آدم باید از کوره در نرود.
برای اولین بار ما بازیهایی بدون ترقه دیدیم که خیلی برایمان جالب و نا آشنا بود.
ما دیدیم که تماشاگر با جنبه هم وجود دارد و همه تماشاگرنماها بد نیستند.
ورزشگاههای مختلطی دیدیم که همگی جدا از جنسیت متفاوت در کنار هم به تشویق تیم مورد علاقه خود مشغول بودند!
ناسا : 2012پایان دنیا نیست
2012 آغاز پایان یا چرا دنیا تمام نخواهد شد؟
ناسا : تا جایی که ما می دانیم، دسامبر 2012 چیزی جز یک زمستان معمولی
نخواهد بود. برخلاف نظریه ها و باورهای فراوان در خصوص اتفاقات 2012
دانشمندان ناسا تحقیقات مفصلی انجام دادند و در زیر به تعدادی از سوالاتی
که بسیار از ما پرسیده می شود پاسخ داده شده است:
سه آهنگ جدید از آیسل تیمورزاده
سلام
در راستای متنوع سازی وبلاگ، قسمت آهنگ هم به وبلاگ اضافه شد.
این یکی هم اولین پست در نوع خودش هست.
دانلود کنید سه تا آهنگ از آیسل تیمورزاده، همون خواننده ای که با آرش در یوروویژن سوم شدن.
توجه: همه آهنگ ها به زبان ترکی می باشند و با کیفیت 128 هستند.
به بهانه اولین سالگرد تاسیس وبلاگ!
یکسال گذشت
سالی پر از ترانه و شعر و غزل
سالی پر از ابهت شعر سپید
بی هیچ بهانه ای دررفت
انگار که بود دیروز
بلبل به چمن، دشت و دمن
آواز سر داد
شد اول نغمه های این دل
زاغک از روی زمین،
هیچ! برداشت
روباه که بود آخر حقه، دیگر نتوانست!
استفتاء از آقای حاجی!
بهش گفتم: دنیارو چجور می بینی؟
گفتش: ناجور درب و داغون.
گفتم: یعنی دنیا همین یه تیکس که تو می بینیش؟
گفت: مگه غیر اینه؟
جواب ندادم.
گفتم: ماشالا هزار ماشالا تعداد مدارس علمیتون از تعداد شهرا زده بیرون ها!!؟
گفت: مگه چه اشکالی داره؟ شما حسودا چشم ندارین موفقیت ماها رو ببینین، اصلا شما عوامل نفوذی بیگانه اید ...
گفتم: زیاد جوگیر نشو. یه سوال تخصصی از خودت دارم که لقمه خودته؛ غریب زمان بایستی چنتا رفیق داشته باشه تا برگرده؟
گفت: خب، این که تابلوئه. هر روز تو رادیو و تیلیویزیون میگن.
گفتم: اونجا حرفای زیادی میگن، سوال منو جواب بده.
با تردید و صوت خاصی و در حالی که چشاش می درخشید گفت: خب ۳۱۳ تا!
گفتم: یعنی به نظرت و به قول خودت این تعداد کم با اینهمه مدارس علمیه که مهد تربیت بقول خودت نیروی متخصص و کلا انسان هستش، هنوز تکمیل نشدن؟ ...
دیگه طاقت نیاورد و فوری با قدمای تند خودش در حالی که عباشو دور دستاش پیچیده بود از محوطه دور شد...
ماشین مشکی جلوم پارک کرد و دو نفر کشان کشان منو بطرف ماشین بردند ...