اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

در راه ...

خواب می بیند،
که من از ناله شب بیدارم ...
راه می بیند،
که نگاه از پی تو در راه است
...
مطربی شب هنگام
به تمنای وجود مشغول است
ساحری در دوردست
همه را می پاید
...
مانده در راه منم، قدری صبر
آهسته قدم بردار، من هم برسم
دستهایم لرزان و
پاهایم بی تاب و
راه دور و
مست و حیران نگاهت هستم
من سراب چشمت را
بی نگاهی پیمودم
و سرانجام رسیدم بی تو
آنجا،
هیچ نبود! جز من،
در پی گردش آخر هستم
می دانم،
این تیرگی کاغذ من پر هیچ است!
و فقط تیرگی خط نگاهت برجاست ...



برای دیدن مطالب جالب و خواندنی به سایت اورگ سوزی مراجعه نمایید.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد