"خشک آمد کشتگاه من در جوار کشت همسایه" کوته آمد ناله های ما اکثر آمد لاله ها اکثر آمد دست هایی که کشت ما را خشک کردند! در زمین سرد و بی گل شاخه های ما جوانه کرد چون سنبل بلبلان دیگر نخواندند از عشق ناله دل هایشان، هم نوایی در پی زرها شده این زمین من که بود پرحاصل و پرکشت تباهی گشت و سوخت! هم کلاغان در پی قالب و روباهان تمام مغزهایش را نبردند؟ این سخن بشنو ز من دیگران را در پی لانه فرستادم و خود ماندم بدون سرپناه من به سان مرغ بی بالم رفیق! آزادم مکن