اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

اشک دل

فکر من صدجا رفت
وقتی از عشق تو آتش بارید
وقتی از روی تو ماهی لرزید
وقتی از چشم تو اشکی غلطید
تو ندیدی این دل
وقتی از دوری تو پرپر شد
وقتی اشک چشمش
همچو باران نم نم، قطره قطره بارید!
دانه های اشکی
به مثال شبنم بی لانه چکید!
پاره شد این کاغذ
صبح شد این شب شعر
خواب از چشم یلان پرپر شد
گفت این دل:
من پر از امیدم
من صبوری دارم،
قد یک دشت وسیع!
قد ماهی، عمق دریا، قد این عشق نفیس!
با همه کم لطفی،
باز در تیرگی کنج نگاه منتظرت می مانم