اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

معرفی

من حمید هستم

عالمم عالم خاک

چشم هایم باز

طور دیگر بینند

وزوز پروانه،

عوعوی گربه،

و صدای خرناس سگان را من

در زمین می بینم

روزگارم بیست

نمره هایم بی بیست!

مادرم لطف خدای ماهر

پدرم همچو دماوند ایستا

و خدایم که همو اول و آخر

که همیشه نزند تیغ ردم

دشت ها می پایند

کوه ها می بینند

قد رعنا و رخ یار مرا

همچو لاله

پی دشت و دمن و سوسن و سنبل

که کویر طبسم کرده پر از گل

شود این جان منم در ره او چاک

بکند روح مرا یاد رخش پاک

خاطراتم را من

می نگارم در برگ

من عاشق

بلبلان چه چه خود را بنگارند بر این دشت شقایق

برسانند به گوش عالم

نشدم یکدم از این عشق فارغ!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد