اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

چشم انتظار

چشمانم،
در انتظار بهاری دوباره اند
در انتظار شکفتن دوباره
در انتظار باز شدن غنجه لاله
چشمهایت،
در انتظار،انتظار خیره مانده
هر لحظه
افق،
میزبانشان است
آسمان خسته است
بس که نظاره ات را به تماشا نشسته
چشمهایم،
در انتظار ابر سفید باز مانده
دیگر،
هیچ قطره ای
حاضر نیست به خاطر من و تو جان فدا کند
چشمهایت،
به رنگ آسمان است
آسمانی که افق
به اقیانوس دوخته
نشستن به امید شکفتن تنها چاره است
چشمانم،
به امید سرخی غروب زنده است
یاقوتی که خبر از چاک شدن لاله ای دیگر دارد
پلکها به تنگ آمده
ولی چشمانم،
هنوز به افق خیره اند
به امید آنکه روزی
در افق
چشمانم، چشمهایت را ببیند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد