اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

روا

روا نیست
حتی اگر جانم بدر آید
حتی اگر لحظه ای غمگین و شاد باشم
حتی پرنده سحر آوای عشق نخواند
در این کنج محنت
غمکده ای،
ویران شود
روا نیست
اگر صاحبدلان را به تنگ آوری
اگر کلشان بر تو باشند
تو را می خواند
پاسخش را بشنو
پاسخی ده
که جوانی به کامت باشد
مستی و سستی،
همگی در گذرند
کار این دنیا،
رسم دل شیدا،
خون است
آخر همه به تنگ آیید
جز آنکه روا نباشد پاسخ

نظرات 2 + ارسال نظر

سلام بر حمید عزیز
واقعا لذت بردم از اشعار زیبایت
درود

سلام شعر زیبای بود
دیر زمانیست که به ما سر نزده اید
منتظریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد