اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

اورگ سوزلری

صدایی که از دل برخواسته و بر دل می نشیند

بهار من

بهار من؛
ز غوغای زمستانی برون آی
ز سرمای سیاهی ها دگربار
به گرم شمع محفل تا توانی
فزونی ده، ذغالش بیش فرمای
به فکر دل؛
ز شاخ و برگ گلهای بهاری
مرا در یاد آر و سبز روی آی
بگفتم سال و اندی حرف دل را
به هر شعری شهی بر دل نهادم
همیشه اشک های بی زبانم
در این سال دگر بر چشمهایم
همیشه این شتر بر خواب گردید
به سختی من نگفتم رازهایم
قناری محو صوت آه گردید
به سان قمری آوازش تباه گردید
به دیوانه بگفتم من چطورم
بگفتا " تو ز من سرمست بودی
نشاید نام تو دیوانه بنهاد
که نام تو سزد مجنون مجنون
که پایت را فراتر از گلیمت
نهادی و مرا در دل نبردی
همیشه آن دگرها یاد بودند
ولی تو در دل سنگین تبارت
ز من یادی نبردی، ننگ بر تو"
نه در کارت حمید تعجیل فرمای
به سان مرزبانان ایست فرمای

نظرات 3 + ارسال نظر
امید 1389/01/03 ساعت 21:55

اکانت رایگان از سایت رپید شیر
تنها با یک کلیک
بدو تا تمام نشده
http://freerapid.sk/?id=pv53w0ub6

فهیمه 1389/01/05 ساعت 08:06 http://farjam2009.blogfa.com

سلام عزیزم
ممنون خیلی زیباست
سال نو مبارک

سلام
دریای خیالتان هماره پریشان شعرباد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد