-
سلام!
1389/04/20 15:42
سلام بر همگی می دانید درود یعنی چه؟ نمی دانید این صفحه را نگاهکی بیندازید. چون اگر من بگویم شاید قبول نکنید، پس چه بهتر که از لغت نامه دهخدا ببینید. درود. [ دُ ] (اِ) (در قدیم با واو مجهول ) چوب و درخت و تخته ، واز این جهت چوب تراش را درودگر گویند. (از برهان ). برای همین شما هم از همین حالا درود را کنار بگذارید و از...
-
اطلاعیه
1389/04/07 16:51
سلام همانطور که شاید می دونید قالبی که طراحی شده بود مشکلاتی داشت که بالاخره قالب جدیدو درستش کردم. از همراهی شما سپاسگذاریم.
-
تولد
1389/04/07 09:16
در این روز خجسته بلبلان خوانند پیوسته چه سرمستند شقایق ها چه خندان بوته ی قرمز به تابستان، چنین روزی ششم در تیر گشودم چشم بر دنیا به دنیای پریشانی قدم ها پر طمانینه زمان زودی گذشت و باز شدم در سن بیست و یک در این یک پنجم یک قرن چه ها دیدم، چه نشنیدم شدم شاعر، شدم همچو کشاورزی که بر پای حروف آسمان غم رساندم آب، سوار...
-
عطسه!
1389/03/28 17:31
یاد آوردم عطسه هایم را، در روز بهاری هر قدم در ره تو عطسه کردم عطسه گفت: یار، هر بار که پایت بنهی در جلو آن دگری آنقدر به تو نزدیک است! باز، سرمستم از آن بوی خوش جام شراب ساز، تنها گره از کار گشاید باز راز، بر سر دلت پرده ای آویخت گویی که منم محرم اسرار شبانگاه هر شب که نگاهم دید تاریک! در کنج شباهنگام عطسه ای دیگر...
-
شقایق
1389/03/25 17:58
شقایق پرسید از درخت کاج باز، شاخه هایت ندهی باد برد! از چه نالان هستی؟ ریشه هایت بی آب شاخه هایت پربار برگهایت حتی فصل غمگین سبزند گفت نالانم ار جدایی از دوست از رفیقی چون تو زود می آیی و زود می روی من چه کنم تنهایی؟
-
چشمه
1389/03/16 14:12
رودها می ریزند از برای دریا انگار در شب مرزها از دور نهانند اما آفتاب، سیم خاردارش را از روی درخشش دید! چشمه جاریست، اما نه برای دریا از برای تفریح شادی و همهمه خواهد چشمه؛ من گل آلود کردم آبش را، خواهی از آن بخوری خود دانی
-
آفاق
1389/03/03 12:01
آفاق از این میکده پیداست هم و غم هجران به ره عشق مهیاست نگرانم ز ره سرخ ندامت دگران در غم هجران از پشت بر این عشق فروزان زدند خنجر عریان که هیاهو بس است عشق کجاست؟ معنیش با خود هجران متقارن نبود عشق گهربار اگر از هجر رخ یار دل تو شاد نگشت!
-
سلامی دوباره!
1389/02/30 20:42
با عرض سلام و ادب و احترام حضور مخاطبین محترم با عنایات شما مخاطبین گرامی و الطاف شما بالاخره قالب جدید وبلاگ در آستانه اولین سالگرد تولد آماده و در سایت پیاده سازی شد. امیدوارم نظرات شما را جلب کرده باشد. این گل های زیبا تقدیم به روی همچون گل شما!
-
تسلیت
1389/02/27 12:51
شهادت خانم فاطمه زهرا (س) دخت نبی بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد.
-
سلام!
1389/02/24 17:57
با سلام و خسته نباشید اینم یکی دیگر از وبلاگ هایم با عنوان آقای فراموش: http://faramosh-chronicals.blogspot.com/ http://majaraha-ye-faramoosh.blogsky.com/ امیدوارم نظرتان را جلب نماید.
-
نی
1389/02/24 11:30
بشنو از من نی بود چون اسم من این جهان تازه بنیان غرق در خواب مدرن در نیستان هم تنفر از دلم دارند آفتاب، تازیانه بر تنم بنواخت و از نفیرم ناله ها بر خاستند سایه ام بر من که آگه کار این رندان شدم شد حرام دیگر آن قدم که با آن پشت دیوار هیاهو دیده می شد گشته خم دورنمای آهی از نزدیک آمد گفت، این صدای پیری است روز نو آید...
-
ماه
1389/02/19 14:36
دیشب دیدم روی چون ماه شبش را دیشب خندیم به جهانی ندهم رویش را چون بوی بهشت از تن او می آمد دلم از خود بی خود در میان همه ی واهمه ها آسمان را پایید حس می کرد که دگر مال زمین من نیستم! ناگه به خود آمد، خود را در روی زمین بی کس و بی یاور دید صخره ها بر تن او همچو شاخی سر یک باور دید
-
سخن ...
1389/02/19 14:36
آهسته سخن گوی با من که دگرها خوابند بیدارشان مکن که شبی دراز در پیش است بیدار باش با من ببین که آنها به همین اندک نور دلخوش اند به همین ستاره های کوچک دل بسته اند و همین کورسوی مهتاب برایشان کافیست چرا؟ هنوز که خورشید را ندیده اند! اگر ببینند عاشقش می شوند اگر آن آسمان آبی را که با خود ارمغان خورشید آورده است دیده...
-
باران
1389/02/11 18:26
آرزو دارم که باران نم نم و با شرشر خود کوچه را غسلش دهد روز روشن در کنارم ارغوان جان نسپرد روزهای بی ستاره در غروب بی طلوع رفت و رو کن کوچه ها را گریه ای کن آشکارا شب نشین کوچه ها باش در غریو آشنایی مرد بی هول و هراس آید از سوی دیار غربتش هم چو کتابم روی تاقچه اتاقم خواهد آورد ارمغانی از بهار غچه های نوشکفته مژده روزی...
-
ماهی
1389/02/07 13:26
می نشینم لب حوض ماهیان داخل آن غبطه خوردند به حال خوش من که مگر آزادم در قفس، داخل حوض ماهیان می خوانند "هر کسی خارج این غمکده بود آزاد است" طفلک ماهی با آن دل کمتر ز دل من کاش ماهی می دید که من هم چون خود او در قفسی زندانم باز آبی داخل حوض برایش هست اما من نه هوایی و نه بادی از برایم نیست! از غذای رنج، پس...
-
کولی
1389/02/07 13:24
اسم من آزاد است فارغ از بند وبساط، مثل اسمم در تمام دنیا هر که از من بینی در غریبی و به کنجی مانده دیگران کولی مان پندارند وای از کوتهی فکر دراویش که جهان غمکده ای در نظر ایشان است صوت و آواز قناری نغمه جاری شدن همچو چشمه غم ز روی هر که انسان می زداید و جهان لذت پنهان دارد که دگر غمکده ای در نظر من نیست باید زیست چون...
-
قلم
1389/01/28 20:01
حال پریشانی دارم چند روزیست قلمم دستم نیست! حس روزهای پیش دیگر با من نیست! آرزو دارم شبی آشفته حال نروم بر سر رختخواب روزهایم دیگر بدتر از شب هاست آرزو دارم هر روز شب از راه رسد در روز ... بار دیگر فکر عاجز من وصف حال خویش نتوان گفتن پس که باید انتهای نامه را بستن
-
هدهد
1389/01/06 22:04
زمرد، در دل شب های تنهایی به سان هدهدش سوی سلیمان آمده! پادشاه غم که شد عبد سرای عشق پر وهم و خیال مسلم یک مرد نامسلم شده بارگاهش باز قبل او آمد به سوی آن ملک از تعجب واماند وقتی که دیدش در سرای گفت این بدانم عشق مرهم شد برای درد بی درمان لیک، آن ندانستم که تختم قبل من آرد به ملک ساربان قدر دانی؟ عشق تو پر قدرت است!...
-
بهار من
1389/01/03 20:20
بهار من؛ ز غوغای زمستانی برون آی ز سرمای سیاهی ها دگربار به گرم شمع محفل تا توانی فزونی ده، ذغالش بیش فرمای به فکر دل؛ ز شاخ و برگ گلهای بهاری مرا در یاد آر و سبز روی آی بگفتم سال و اندی حرف دل را به هر شعری شهی بر دل نهادم همیشه اشک های بی زبانم در این سال دگر بر چشمهایم همیشه این شتر بر خواب گردید به سختی من نگفتم...
-
تبریک سال نو 1389
1388/12/28 13:36
سلام فرا رسیدن عید باستانی نوروز پیشاپیش بر همه بازدیدکنندگان محترم وبلاگ و همه ایرانیان سراسر جهان مبارک باد. و بر همه تان پیروزی و سرافرازی در این سال جدید را آرزومندیم.
-
انتظار
1388/12/23 10:56
آتشی از دور پیداست بازگرد! چون چمن ها خشک گردید باز از دلم یاد تو دور گردید باز بر هوای سمی آتشکده زخمی دریای پر ماهی من، تو باز گرد من که از خود بی خودم، دل های مجنون تو گریه ها سر می دهند از نای خشک چمن خون می رود آب این مزرعه پر خون می شود تو باز گرد من که دیگر نای ماندن ندارم زود، قبل از خستگی تو باز گرد دنیای من...
-
سلامی دوباره!
1388/12/10 18:41
سلام بنا بر نیاز وب و همچنین درخواست مکرر برخی دوسان وبلاگ موبایلی من جهت رفع اشکالات موبایلی شما مخصوصا در ۵۸۰۰ و سیمبیان ورژن ۵ راه اندازی شد. عزیزان می توانند اشکالات و سوالاتشان را در این وبلاگ مطرح فرمایند. با تشکر لینک: http://symbian5.iranblog.com/
-
هفته وحدت
1388/12/10 18:25
فرا رسیدن ایام هفته وحدت و میلاد رسول گرامی اسلام (ص) و امام جعفر صادق (ع) را به همه مسلمین دنیا تبریگ عرض می ناییم.
-
قایق
1388/12/10 18:21
می شکنم شاخسار را تا بسازم با آن قایقی چوبی برافراشتم از برگ های زرد بادبانش را قایقی همچو کبوتر تا برد در رود پر آب نامه های نانوشته راز در دلها نهفته آسمان از پشت ابر می پاید قایقم را قطره آبی بر زمین افتاده بود شایدُ آنُ اشک یک تنهای بی یاور بود یا که روزی آب تنگ ماهیان بی نشان می نشینم در کناری می نویسم نامه ای را...
-
مسلمان
1388/12/08 16:59
من مسلمانم کلبه ای در پس دنیا دارم که تمام چمن و دشت حسادت دارند در کنار کلبه رودها جاریست در کنار رود تک درختی رویید آفتاب از پس ابر شد بیرون به تمامی حسودان آشفت زین پس کلبه ام شد به همه، کلبه هم مهر و صفا و دگر هیچ حسودی پی بخلش ندوید ...
-
سلام
1388/11/29 15:10
با عنایات الهی و همراهی شما ورژن قلم بلاگی اورگ سوزی ثبت گردید. آدرس: لینک
-
چشم انتظار
1388/11/29 15:06
روز ملاقات رسید اما باز خبری از رخ آن یار نشد هجران بی روز وصال باز رسید از کنج سیاهی مهتاب، با خستگی از گردش ایام، دگربار بر پرده ظلمانی شب پشت نمود از سنگ سیاه بت من ناله و فریاد هواخواست! از روی و جمالش دل من واله و حیران در غمکده ها باز آتش بگشود آن رخ چون روی مسیحا چون تک رمقی بر بدنم باز نماند دم، بر همه دم، باز...
-
ساقی
1388/11/28 22:37
ساقی! در جام من امشب قدحی ناب بریز تا صبح شراب و می و مستی آنگه که دگر نای نماند بس کن که سراسر دلکم ریش شود تا صبح سرودم ز تجلای وجود هر شب پرم از ناز و تمنای وجود با من باز گوی از سال نکویی که دگر باز نماند از روز نکویم نگهی بیش نماند ناگه شدم آشفته گدای ره میخانه دست ها را اما در پیش تو بردم به هوا بی تو رمقی در دل...
-
سیاهی
1388/11/26 16:20
با من بیا تا کنج مهتاب تا ته شب سیاهی بعضی وقت حتی، بهتر از سفیدیست با من بگو از راز آفتاب روزی که تمام کرد سفیدی بعضی وقت حتی، بدتر از سیاهیست سیاهی نماد آرامی و سفیدی نماد جنب و جوش چه صلح های سپید که به سیاهی نگروید شنیدی که دست دوستی با سفیدی دراز کرد ولی، آخر به زخم کین رفت!
-
پرده عشق
1388/11/17 19:12
در پس پرده عشق همه کس واله و سرمست بماند آن کس که بر او اشک روانم همه آمد از دور نگاهم ننمود اما گفت از کار تو من روضه رضوان نفروشم دانی، راز گل سبزی که دگر سبز نماند زرد است زرد است همه آبی از او رفت ز دنیا پایان همه عشق فروزان سوختن، با هیزم یار